نوشته شده در تاريخ شنبه 7 بهمن 1398برچسب:, توسط یوسف |

 

ليست تلفن دخترها:
مامي
پاپي
امير
امير 2
امير عشقم 3
امير 4
ابجي
عباس
عباس 1
عباس عشقم 2
عباس 3
خاله مهتاب
سعيد
سعيد عشقم 1
سعيد عشقم 2
سعيد عشقم 3
سعيد 4
خاله اقدس
علي
علي 1
علي 2
علي عشقم 3
علي 4
ارایشگاه خلیجی
ارایشگاه عربی
شینیون
داداش مهسا
داداش الهام
فرشته مهربون
عشقم
ناناز
شماره خیابون ۱
شماره خیابون ۲
شماره خیابون ۳
....
ليست تلفن پسرها:
بابا
مامان
خواهر
محسن
دايي
عمه
سحر عشقم
جواد قليون
اصغر کباب
خاله 1
خاله 2
خاله 3
بابک خالي بند
کاظم گامبو
محمد خاور
علی ذغال
قهوه خونه ۱
قهوه خونه ۲
...
خداییش قضاوت کنید!
کنکور بد نشد ولی اون چیزی که میخواستم نشد.پس درنتیجه سال دیگه.خواهشا سوالی راجع به کنکور نفرمایید و داغ مارو تازه نکنید 
 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 

 
۳- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید

۴- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید

۵- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید

۶- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید میرید یه دور بزنید برگردید!

۷- توی جشن تولد یکی از دخترا تا اومد شمع ها را فوت کنه بادکنک بترکونید

۸- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد شروع نشده بگید شنیدید

۹- سوتی های لغوی و کلامی و دیکته ای و ادبی و.. دخترا رو درگوشی بگید بخندید

۱۰- توی جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه دخترا شاخ بذارید

۱۱- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون

۱۲- روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکنید

۱۳- اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دختر خانوم مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید

۱۴- تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بگید صفحه مورد نظرتونو پیدا نکردید!!

۱۵- همواره از زیبای ها و تناسب اندام مادربزرگ خدابیامرزتون(!) در مقابل دختر چاق مورد نظرتون بگید

۱۶- به دختری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده

۱۷- شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تکون بدید و بذارید خودش درش رو باز کنه

۱۸- زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده

۱۹- از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه

۲۰- توی ساندویچی موقعی که چند تا دختر نشستن طوری که اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن چند روز پیشتون تعریف کنید

۲۱- توی یه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشی صحبت کنید و بلند بلند بخندید 

۲۲- توی خیابون به یه قسمت از لباس یه دختر خیره بشید و بزنید زیر خنده (نمی دونید چه حالی می شه)
۱
 
.یکی از چیزهایی که شما پسر ها روزانه باهاش سروکار دارید اینه که با ماشین رفتین بیرون دارین خیابون ها رو متر می کنید که ناگهان چشمتون به یکی از همین موجود فضایی ها می خوره (دخترهای امروزی طوری آرایش می کنن که از مریخ آمدن!) طوری هم نگاهتون می کنن که با نگاهشون می گن! آقای محترم میشه من رو سوار کنید - مخم رو هم 4 راه بعدی بزنید - 2 تا کوچه اون ورتر بهم پیش نهاده دوستی بدین!
شما پسر ها در این مواقع اگه می خواهید موجود فضایی رو ضایع کنید باید این روش رو پیاده کنید:شما ماشین رو می زنید بقل که خانوم خانوما رو سوار کنید و اونم خدا خواسته با کله سوار ماشین میشه و شما هم مثل یک پسر جنتل من و با شخصیت به مسیره خودتون ادامه می دید و یک موزیک می گذارید احتمال زیاد به شما می گه چی آهنگ قشنگی! شما هم در جواب می گویید جدی؟ شما هم خوشتون میاد اونم برای اینکه دل شما رو یه نمور به دست باره میگه آره. شما هم در جواب میگین من اصلا خوشم نمی یاد و ضبط رو خاموش می کنید در مرحله اول اینجاست که میگن اونجای طرف داره می سوزه. حالا شما سر صحبت رو باز کنید اسم و شجره نامه طرف رو ازش بپرسید وقتی دیدین صحبت ها گل گرفت 4 راه بعدی دختر رو پباده کنید کرایه ماشینم ازش بگیرید( طرف با اين کار قهوه ای می شود ) این کار یکی از بهترین کارها برای ضایع کردن هستش
 
۲- با عصبانيت برين جلوش و تو چشاش زل بزنين و بگين چيه به من خيره شدي؟ چيزي مي خواي؟
به غير از من کس ديگه هم اينجا هست که بتوني نگاش کني .
همش خيره شدي به من که چي بشه ؟
حالا اينا به کنار ، چرا چشمک مي زني؟
چرا آبرو هاتو واسه من بالا و پايين مي کني؟ خجالت بکش ، شرم کن.
نکنه در موردم
فکر و خيال کني من زن دارم و زنم رو هم دوست دارم
و قصد ازدواج مجدد هم ندارم . چه معني داره يه دختر
به يه پسر چشمک بزنه.
۳– اگه ديدين دختر با عجله داره راه مي ره و يا اگه موردي به طورتون خورد که دختري مي دويد .
شما از پشت سر دنبالش کنين و بگين آي دزد آي دزد بگيرينش دارو ندارم رو برد .
اگه دختر وايساد و شما رو نگاه کرد بازم داد بزنين که: دزد همينيه که ايستاده اگه دختر ترسيد و پا به فرار گذاشت ، خوش به حالتون مي تونين يه تعقيب و گريز حسابي راه بندازين و حالشو ببرين .
ولي اگه ايستاد و فرار نکرد براي اين که ضايع نشين به دويدن ادامه بدين و بازم داد بزنين که : آي دزد آي دزد



۴ – توي تاکسي اگه کنارت يه دختر نشسته وقتي که خواستين پياده بشين بهش بگين مگه نمياي ؟
اون هاج و واج شما رو نگاه مي کنه . بهش فرصت ندين و بگين : چه زود جا زدي؟
بعدش در تاکسي رو ببندين و برين. و مابقي ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسي واگذار کنين



۵ – توي پارک با عجله برين کنارش بشينين و بگين معذرت مي خوام که دير کردم .خب چکارم داشتي که گفتي بيام اينجا؟
بهتره يه جايي باشه که چند نفري حضور داشته باشن .
معلومه که اون انکار مي کنه .
بعدش نوبت شماست فوري بگين مگه تو نگفتي بيا اينجا اين رنگ لباسمه اين رنگ روسريمه ؟
باز هم اون انکار مي کنه . شما اين طوري ادامه بدين .
خب اگه از ايناي که اينجا نشستن خجالت مي کشي بريم يه جاي خلوت .
مطمئنم اون داغ مي کنه . بعدش شما با عصبانيت بلند شين و يه کاغذ جلوش بندازين و بگين سرکار گذاشتي منو ؟
بيا اينم شماره اي که دادي . ديگه به من زنگ نزن وگر نه مي دمت دست پليس. بعدش ول کنين برين.




۶ – توي جمع يه سي دي بهش بدين .
بگين خيلي باحال بود دستت درد نکنه .
بازم از اينا داري قيمتش هرچقدر باشه قبوله.
اون مردم دور و بر رو نگاه مي کنه و ميگه عوضي گرفتي آقا .
شما هم طوري وانمود کنين که انگار حواستون نبوده که توي جمع هستين و ازش معذرت بخواين و برين سرت جاتون بشينين.
 
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 دروغ های متداول برخی پسران به دختران همراه با معانی آنها

دروغ : بعدا باهات تماس می گیرم

معنی : دیگه هیچ وقت منو نمی بینی

دروغ : تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم

معنی : تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار

دروغ : اون دختر هیچ تیریپی با من نداره – ما فقط دوست معمولی هستیم

معنی : عاشقشم

دروغ : من ترو برای وجود خودت دوست دارم

معنی : من فقط دنبال سکس هستم

دروغ : آخر این هفته با دوستام داریم میریم کوه

معنی : داریم میریم دختر بازی.

دروغ : می تونی
۵ هزار تومن بهم قرض بدی؟ تا آخر هفته بهت برمیگردونم

معنی : پولتو ببوس و باهاش خداحافظی کن.

 

این هم شاید بزرگترین دروغی باشد که تا بحال گفته شده :

دروغ : قول میدم تا زمانیکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداری کنم.

معنی : ازت میخوام لباسامو بشوری، خونمو تمیز کنی، غذا برام بپزی، وقتی مریض میشم ازم پرستاری کنی، از بچه هام مراقبت کنی، به دوستام و خـانوادم سـرویـس بدی . هر وقت بخوام میـرم با دوسـتــام و
دخـتـرای دیـگـه گـردش، هیچوقت پول بـهت نمی دم و هیچ کلمه خوشـحال کنـنده ای بـهت نخواهم گفت و هیچ کاری که برای تو جالب باشه انجام نخواهم داد.

 

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 

1.باباش کارخونه داره ! ۲۵۰۰ تا کارگر دارن , ماهی چند میلیون پول تو جیبی می گیره از باباش !

حقیقت : باباش کارمند جز تو یه اداره ی پیش و پا افتاده است , حقوقش کلا
۲۵۰ هزار تومنه که اونم ۱۵۰ هزارتومنش قسط خونه و یخچال فریزر و این صحبتاست ! ۱۰۰ هزار تومن می مونه براشون ماهی!!

 



♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 
۲ . بس که خونشون بزرگه ! (مکان : تهرانیا ... نیاوران,جردن,... تبریزیها :

دخترای تبریز که همشون بچه ولیعصرن!! فکر کنم وسط شهر و پایین شهر دختری وجود نداشته باشه. از هر دختر تبریزی بپرسی بچه کجایی ؟ می گه : ولیعصر - همافر!! , من نمیدونم تو یه فلکه مگه چند تا خونواده زندگی می کنن),وقتی می خواد از اتاقش بره آشپزخونه و برگرده, نفس نفس می زنه ! خونشون دیگه رو متر مربع نیست ... با هکتاره !!! یکی هم همش صداش می کنه ! پیشخدمتشونه
 

حقیقت : خونشون (تهران - شوش . تبریز -
۴۰ متری ) , ۷۵ متری و اجاره ! اونیم که صداش میومد مامان بزرگ پیرشه , نه پیش خدمتشون

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۳ . ۳ تا ماشیندارن ... Murano 2009 , BMW 740i , Benz S350 که تو پارکینگ کارخونشون پارکه ! ولی باباش چون می ترسه دخترشو بدزدن! ، براش پراید صندوق دار مدل75 خریده که کسی نفهمه مایه دارن !! آخه یهو دارایی هم بهشون گیر می ده !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۴ . سرگرمی هاش :سفر به آنتالیا و اقامت تو بهترین هتلش ، پارتی گرفتن تو خونه ی بزرگشونهو وقتی می خواد مطالعه کنه ، می ره تو جکوزی شخصیش ...

 

حقیقت : سرگرمی اصلیش کشیدن موی خواهر کوچیکشه که گریه اش بندازه و خودش بخنده ! گاه گاهی هم بادوستای قشنگش ، می ره کافی نت ، تا این توهمات رو تحویل پسرای لیستش بده !!

 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۵ . رو لباس خیلی حساسه !! سفارش می ده داییش که سوییسه ، براش بهترین هارو بفرسته . امکان نداره حتی لباس زیرش ایرونی باشه ! یه لنگه ی جورابش کلی قیمتشه!!

 

حقیقت : پسر خالش بعد از خدمت مقدس سربازی ، شلوارش رو داده بهش ، از حراجی هم Converse خریده
۱۴ هزارتومن ! دیگه ؟ ... با یه تی شرت میکی ماوس و ... مانتوشم از این  مانتو فقط ۸۰۰۰ تومن خریده !

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۶ . چندین عمل زیبایی انجام داده ! فک و صورت ، بینی ، سینه ، لنگ و پاچه ، ...

 

حقیقت : عمل آپاندیس ، یه بارم دستش در رفته ، مامان بزرگش جا انداخته براش !!

 
♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

۷ . بس که پسرا بهش پیشنهاد می دن و این موضوع اذیتش می کنه ... بیشتر وقتا خونه است و توسینمای خانگی شخصیش ،
فیلم های 2011 رو نیگاه می کنه و حتی 2012 !!!

 

حقیقت : آنتن تلویزیونشون خراب شده ، ماه بعد درستش می کنن ، فقط شبکه
۴ رو می گیره ! اینم می شینه تماشا می کنه .

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣
 

۸ . تو مهمونی های متعدد خونوادگی ، همش براش خواستگار پیدا می شه ، مامانش خسته شده بس که جواب رد به مامان پسرای فامیل و دوستا و آشناها داده !!

 

حقیقت : مامانش از ترس اینکه هیچ وقت خواستگاری برا دخترش پیدا نمی شه ، مرض عصبی گرفته!

 

♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣♣

 

۹ . قرار بود جای نیکی کریمی ، تو فیلم زن ها فرشته اند از این استفاده بشه ! بخاطرموقعیت باباش ، که تو ایران مطرحه کارخونشون ، رد کرد !

 

حقیقت : تو تئاتر مدرسه شون بازی می کرد ، که از گروه اخراج شد

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 

 صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازها کجان؟


معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن


ساعت
۱۰ صبح همه بیدار میشوند

.

سلام سارا جان(زندگی محمد)…..
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان


ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
صبحانه:
وا… آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟


بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)


فرمانده: همه سینه خیز، دور
پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه
آره، تازه پاره هم میشه
وای وای خاک میره تو دهنمون
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!


بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن


والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو


چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام


فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود
هوووو…. بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری
بی آبرو گمشو بیرون
وای نامحرم
کثافت حمال


(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟


یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟


آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
شب در آسایشگاه


یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!


خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو
آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!


فرمانده میره تو آسایشگاه:


وا…عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو


راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو


فرمانده: بلندشید برید بخوابید!


همه غرغر کنان رفتند جز
۲ نفر که روبرو هم نشسته اند


فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟


واستا ناخونای پای فری جون لاکش تموم بشه بعد میریم.


آره نسیم جون؛ صبر کن این یکی پام مونده


فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.


سرباز: آخه گناه داره، طفلکی


مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!


حالا به نظر شما خانمها باید برن سربازی؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازها کجان؟


معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن


ساعت
۱۰ صبح همه بیدار میشوند

.

سلام سارا جان(زندگی محمد)…..
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان


ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی
صبحانه:
وا… آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟


بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم
بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه)


فرمانده: همه سینه خیز، دور
پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه
آره، تازه پاره هم میشه
وای وای خاک میره تو دهنمون
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا


ناهار
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره
فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!


بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن


والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو


چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد
بعد از ناهار
فرمانده: کجان اینا؟
معاون: رفتن حمام


فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود
هوووو…. بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری
بی آبرو گمشو بیرون
وای نامحرم
کثافت حمال


(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)
بعد از ظهر
فرمانده: چیه؟ چرا همه نشستید؟


یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟


آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.
شب در آسایشگاه


یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگه: جناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!


خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو
آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!


فرمانده میره تو آسایشگاه:


وا…عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو


راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو


فرمانده: بلندشید برید بخوابید!


همه غرغر کنان رفتند جز
۲ نفر که روبرو هم نشسته اند


فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟


واستا ناخونای پای فری جون لاکش تموم بشه بعد میریم.


آره نسیم جون؛ صبر کن این یکی پام مونده


فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.


سرباز: آخه گناه داره، طفلکی


مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندان! عجبا!


حالا به نظر شما خانمها باید برن سربازی؟؟؟؟؟؟

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 27 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 خوابـگاه دخــتـران شب


سکـانس اول : (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.

شبنم :ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!

لالـه : خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)

شبنم : بگـو ببـینم چی شـده؟

لالـه : چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود

 


شبنم : (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای
امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟

لالـه : (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!

شبنم : عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! ببـین! از بـس گریه کردی ریـمل چشمــای قشـنگ پاک شـد! گریـه نکن دیـگه. فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.

لالـه : نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!

(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.

شبنم : چی شـده فرشــتـه؟!

فرشــته : (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!

شبنم : لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.

فرشــته : خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.

(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)

خوابــگاه پســران (شـب)


سکــانـس دوم : (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، هم واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)

میثـــاق : مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.

مهـدی : نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.

میثــاق : اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.

مهـدی : آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟

میثــاق : مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!

آرمـــان : تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های
تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. بچه های  کلاس مـا که مثـل بچه های  شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...

مـهدی : (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!

در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)

میـثــاق : چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!

رضــا : پرسپولیس همین الان دومیشم خورد!!!

مهـدی : اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه..... .!!!
و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند.!

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 24 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 

 
به قزوینیه میگن: یک خاطره خوب تعریف کن، میگه: بالام جان، بچه بود.. سفید بود..! میگن حالا یک خاطره بد تعریف کن، میگه: آی بالام جان، بچه بودیم... سفید بودیم ..!!
 
یه ترکه ماموریت میره قزوین اونجا یه رفیق داشته میره پیش اون ، تو قزوین مریض میشه میره دکتر , دکتره واسش شیاف تجویز میکنه ومیگه شما باید این شیاف ها را روزی سه دفعه بدین به یه نفر یواش یواش بده تو! ترکه بدبخت هر چی فکر می کنه می بینه نمیتونه به کسیاطمینان کنه ,آخرش میره پیش همون رفیقش , اونم باکمال میل قبول میکنه. بعد یه مدت ماموریتش تموم میشه میره خونش به زنش میگه باسش شیاف کنه, همون موقع که داشته زنش شیاف میکرده یه دفعه به زنش میگه: "اه اه اه تو داری شیاف میکنی یه دستت رو شونمه اون رفیقم هر دوتا دستش رو شونم بود "
 دو تا بچه تهران میرن قزوین تا از اتوبوس پیاده میشن یهو یکیشون م...ی...گ...و...ز...ه در همین لحظه یه قزوینی میشنوه و میوفته دونبال این دوتا خلاصه بعد از 2 ساعت کل قزوین دنبال این دو تا میوفتن بعد اون دوتا که متوجه میشن میخوان فرار کنن که تو یه کوچه بن بست گیر میوفتن یکی از اون دوتا داد میزنه که از جون ما چی میخواین یه پیرمرده لرزون لرزون میاد جلو و میگه: ببم جان بوق میزنی مسافرسوارنمیکنی
قانون سوم ارشمیدس: اگه زیره آب گ.و.ز.ی.د.ی ولی حباب بالا نیومد بدون که ر.ی.د.ی !!!
از حجله عربه صدای جیغ میاد بیرون، همه دست میزنند و کل می‌کشند. عربه میاد بیرون و میگه: چه خبرتونه؟ تازه نشونش دادم
 
 عربه میره داروخونه، میگه: ولک یک بسته کاپوت بده. طرف میگه: چه سایزی؟ عربه میگه: من سایز مایز حالیم نیست، یک بسته کاپوت میخوام! خلاصه بعد از یک ربع کلنجار، آخر قرار میشه آقای دکتر یکدست به م.ا.م.ل.ة طرف بزنه و سازش رو در بیاره، فقط به شرط اینکه روشو اونور کنه تا عربه خجالت نکشه!! خلاصه جناب دکتر م.ا.م.ل.ة آقا رو میگیره دستش، داد میزنه: پسر یک بسته کاندوم سایز 2 بیار.. نه نه واستا.. یک بسته کاندوم سایز 3 بیار... نه نه..سایز 4.... پسر یک دستمال بیار
 
عربه سوار تاکسی میشه، میشینه کنار یک دختره آخر تیکه. یک مدت میگذره، برمیگرده به دختره میگه : ببخشید خواهر، یک سوال جنسی داشتم! دختره میگه:خفه شو کثافتِ نکبت! باز یک مدت میگذره، باز عربه میپرسه: ببخشید، میتونم یک سوال جنسی بپرسم؟! دختره میگه: گمشو سوال جنسی رو برو ازون ننت بپرس!خلاصه عربه اونقدر گیر میده تا آخر دختره حوصلش سر میره، میگه: بپرس ببینم چه مرگته؟! عربه میگه: شرمنده خواهر، جنس این شلوارتون چیه؟
 
قانون شونصدم انشتین: اگه بتونی با سرعت نور دور زمین برینی. . . . . . بازم 2 دور از بوش عقبی
 
ترکه داشته میمرده به پسرش میگه به مردم بگو ایدز داشتم! پسره میگه چرا؟ ترکه میگه : هم بیماری با کلاسیه هم بعد از من کسی ننتو نمیگیره...!!!
 
ترکه با دو نفر دیگه سوار تاکسی بوده ... بعد از مدتی یکی پیاده میشه و درو محکم میبنده ... راننده میگه : الاغ بی شعور ... یه کمی جلوتر یه نفر دیگه پیاده میشه و باز در و محکم میبنده و بازم راننده میگه : الاغ بی شعور ... خلاصه نوبت به ترکه میرسه و ترکه هم با دقت در و آهسته میبنده میبینهراننده داره نگاش میکنه به راننده میگه : چیه ... الاغ باشعور ندیدی.. .
 
یه زن 50 ساله که چهار بار شوهر کرده بود رفت پیش دکتر و دکتر پس از معاینه گفت: این غیر ممکن است که شما چهار بار ازدواج کرده باشید و هنوز دختر باشید. زنه گفت: آقای دکتر، شوهر اولم قزوینی بود... شوهر دومم رشتی بود و بخار نداشت... شوهر سومم هم اصفهانی بود و می‌گفت: حیفست...
شوهر چهارمم هم ترک بود و با غیرت و می‌گفت: آدام به ناموسش تجاوز نمیکنه.
 
عربه گلوش پیش یک دختره گیر کرده بوده، منتها دختره هیچ رقم با عربه حال نمیکرده و طرف هرچی میومده خواستگاری، دختره هربار یک بهانة میگیرفته و جواب رد میداده. خلاصه آخر بابای دختره میگه: ببین دخترجان، من دیگه روم نمیشه واسه این بدبخت یک دلیل بیخود سرهم کنم. خودت بشین باهاش صحبتکن، بهش بگو مشکلت چیه. خلاصه دختره و عربه رو میشونن تو یک اتاق، دختره میگه: شوهر من باید پنج تا قصر برام بخره! عربه میگه: چِشم عرب کور، میخره!دختره میگه: شوهر من باید یازده تا بنز آخرین سیستم زیر پام بگذاره. باز عربه میگه: چشم عربکور، میگذاره! دختره میگه: شوهر من باید از گل نازک‌تر بهم نگه.عربه میگه: چشم عرب کور، نمیگه. خلاصه دختره هرچی میگه، عربه قبول میکنه، آخر دختره شاکی میشه، میگه بگذار یک چیزی بگم که عمری نتونه، میگه: شوهر من باید شومبولش یکمتر و سی سانت باشه! عربه خیلی ناراحت میشه، یکم من و من میکنه، آخر سرشو تکون میده، یک آهی میشکه، میگه: چشم عرب کور،اضافیشو میبره !!!
 
ترکه با عربه قرار بوده زناشون بچه بدنیا بیارن ترکه به عربه میگه ما همه خانوادمون کلفت هستیم فقط دوست دارم ببینی بچم چقدر شومبول داره عربه هم میگه عمرا به بچه من برسه اینا داشتن با هم کل کل میکردن که پرستاره از اتاق عمل میاد بیرونوبه ترکه میگه مژده مژده خانومتون یه پسر زاییده 1 متر شومبول داره ترکه با افتخار یه نگاهی به عربه میکنه در همین لحظه پرستاره میادو به عربه میگه مژده بدین خانومتون یه شومبول زاییده که یه بچه بهش آویزونه
 
عربی داشته دوچرخه سواری می کرده و دختری بهش میگه من را هم تا سر خیابون ببر . خلاصه پیاده که میشه , جای دستت درد نکنه میگه : ک...و... بسوزه من شورت پام نبود . عربه هم میگه : دوچرخه من هم میله وسط نداشت
 
یه بچه عربه ، اول راهنمایی بوده ، میره پیش معلمش ، میگه اجازه بالغ یعنی چی ؟ معلمه که از اون بی حیاها بوده ، در میاره ، میگه اینو می بینی ؟ وقتی مال تو هم اینقده شد بالغ میشی چند روز بعد ، یکی از دوستای پسره ، میاد پیشش میگه جاسم میدونی بالغ یعنی چی ؟ اونم در میاره ، میگه اینو می بینی ، 10 سانت دیگه که کوچیک شه ، بالغ میشم
 
عربه میخواسته بره دوبی، موقع تفتیش تو فرودگاه دست مامور گمرگ میخوره به چیزش. یارو اهل بخیه بوده فکر میکنه عربه داره دلار خارج میکنه، میگه بگذار یوخده تیغش بزنیم. یک چشمک به عربه میزنه، میگه: حاج آقا، عرضه؟! عربه میگه: نه ولک، طوله
 
عربه می بینه رو در یه مطبی زدن داخلی اطفال و غیره . میره تو به دکتره میگه آقای دکتر ،غیره من درد میکنه دکتره می بینه یارو قصد حالگیری داره ،به عربه میگه بخواب معاینت کنم . عربه رو معاینه می کنه میگه تو حامله ای. عربه شاکی میشه میگه آقای دکتر مگه مرد هم حامله میشه دکتر میگه باور نداری برو طبقه بالا بپرس . عربه تا میره طبقه بالا دکتره تا هفت طبقه زنگ میزنه با همکاراش هماهنگ میکنه. خلاصه عربه بعد از رفتن به هر هفت طبقه اعصابش خورد بوده که‎ ‎جاسم میاد میپرسه عبود چته . عربه هم که حسابی کلافه بوده میگه بابا تو بچگی یه دفعه دادیم حالا گندش در اومده
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |
 

گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی!

گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
خداوند زمین را آفرید و گفت
به به چه زیباست.سپس مرد را آفرید و گفت : جانمی این دیگه آخرشه و بعد هم زن را آفرید و با کمی اخم گفت : اشکالی نداره آرایش میکنه !!!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
فردوسی حکیم بزرگ ایرانی که همه قبولش دارن میگه:
که پیش زنان هرگز راز مگوی ، چو گویی ، سخن بازیابی به کوی !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
زنان را نباشد به جز یک هنر نشینند و زایند شیران نر !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
ارنست همینگوی:
زن ها جنگ ها را شروع می کنند و مردها آن ها را ادامه می دهند !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مردها و زن ها دست کم در یک مورد اتفاق نظر دارند. هیچ کدام به زن ها اعتماد ندارند!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
تحقیقات نشان داده که فقط ۲۰% مردها عقل دارند !
۸۰% بقیه زن دارند !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنندبر اثر کمبود حوصله طلاق می دن
ولی نکته جالب اینه که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مردها سه تا آرزو دارن :
اونقدر که مامانشون می گن خوش تیپ باشن !
اونقدر که بچه شون می گن قوی باشن !
و مهمتر از همه اینکه :
اونقدر که زنشون بهش شک داره دوست دختر داشته باشن !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و
زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مرد اولی : امان از دست این زنها ! زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت !
دومی : خوش به حالت ! زن من تمام دارائی مو برداشت و نرفت !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
فرق پیر دختر با پیر پسر:
اولی موفق نشده ازدواج کنه ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه :
مردن برای زنی که عاشقشی از زندگی باهاش آسون تره !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
زنان به خوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر می گویند
تا در حفظ آن شریک باشند !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
مهمه که بتونی دختری رو پیدا کنی که باباش پولدار باشه،
دختری که خوش تیپ باشه، دختری که دوستت داشته باشه
ولی مهم تر از همه اینه که این ۳ تا دختر نباید همدیگر رو بشناسن !!!
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
اگر طاووس برای ناز کردن و روباه برای فریب دادن وتمساح برای اشک ریختن وکلاغ برای
قارقار کردن داشته باشی دیگر نیازی به زن گرفتن نداری !
☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻☻
همیشه پشت سر هر مرد موفق ، زنی است که نتونسته جلوی موفقیت شو بگیره: خداوند دید مرد گرسنه است نان را آفرید دید تشنه است آب را آفرید دید در تاریکی است
نور را آفرید دید هیچ مشکل دیگه ای نداره زن را آفرید!
.
.
.
بیشتر مردها آرزوی بزرگ دارند ، اول داشتن خونه ، دوم داشتن ماشین برای فرار از خونه!!
.
.
.
کابینه زندگی مشترک:
زن=وزیر سلب آسایش ، شوهر= وزیر کار ، مادر زن= وزیرجنگ ، مادر شوهر=وزیر
شلوغی ، خواهر زن= جاسوس دو جانبه ، خواهر شوهر= وزیراطلاعات و بازرسی
پدر زن= وزیر ارشاد ، پدر شوهر= رئیس تشخیص مصلحت !
.
.
.
سریع ترین دوربین جهان اختراع شد . این دوربین می تونه از خانوم ها در لحظه ای که
دهانشون بسته است عکس بگیره !
.
.
مثل چینی :اگر میخواهی برای یک روز معذب باشی مهمانی کن و اگر می خواهی برای یک
سال معذب باشی پرنده نگاهدار و اگر می خواهی مادام العمر معذب باشی زن بگیر !!!
.
.
.
همیشه عکس همسرت رو تو کیفت بزار تا هر وقت مشکل بزرگی واست پیش اومد
به عکسش نگاه کنیو بدونی مشکل بزرگتری هم داری !!
.
.
زن مثل ویروس میمونه اگه وارد زندگیت بشه
:۱-جیبهاتو serch میکنه.
۲-پول(…)و موبایلتوscan
3-خوشیهاتو cancel
4-آخرش هم مخت هنگ میکنه !!!
.
.
.
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
“عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!
.
.
.
ابتدا خداوند زمین را آفرید سپس استراحت کرد ، بعد مرد را آفرید سپس استراحت کرد
آنگاه زن را آفرید سپس نه خدا استراحت کرد نه مرد نه زمین
 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 دی 1398برچسب:,, توسط یوسف |

 

 

عروسی رفتن دخترها

 

دو، سه هفته قبل از عروسی، دغدغه ی خاطرش اینه که : من چی بپوشم؟!
توی این مدت هر روز یا دو روز یه بار " پرو" لباس داره...
اون دامن رو با این تاپ ست می کنه، یا اون شلوار رو با اون شال!!
ممکنه به نتایجی برسه یا نرسه! آخر سر هم می ره لباس می خره!!
بعد از اینکه لباس مورد نظر رو انتخاب کرد...حالا متناسب رنگ لباس، رنگ آرایش صورتش و تعیین می کنه...اگر هم توی این مدت قبل از مهمونی، چیزی از لوازم آرایش مثل لاک و سایه و...که رنگهاشو نداره رو تهیه می کنه...
حتی مدل مویی که اون روز می خواد داشته باشه رو تعیین می کنه...مثلا ممکنه " شینیون" کنه یا مدل دار سشوار بکشه...!
البته سعی می کنه با رژیم غذایی سفت و سخت تناسب
اندامشم حفظ بکنه...
یه رژیمی هم برای پوست صورت و بدنش می گیره..! مثل پرهیز از خوردن غذاهای گرم!
ماسک های زیادی هم می زاره، از شیر و تخم مرغ و هویج و خیار و توت فرنگی و گوجه فرنگی(اینا دستور غذا نیستا!!)گرفته تا لیمو ترش
خوب، روز موعود فرا می رسه!
ساعت 8 صبح از خواب بیدار می شه( انگار که یه قرار مهم داره) بعد از خوردن صبحانه، می پره تو حموم،...بالاخره ساعت 10 تا 10:30 می یاد بیرون...( البته ممکنه یه بار هم تو حموم ماسک بزاره...که تا ساعت 11 در حمام تشریف داره!)
بعد از ناهار...!
لباس می پوشه می ره آرایشگاه، چون چند روز قبلش زنگ زده و وقت آرایشگاه گرفته برای ساعت 1:30 بعد از ظهر...
توی آرایشگاه کلی نظر خواهی می کنه از اینو اون که چه مدل مویی براش بهترتره، هر چی هم ژورنال آرایشگر بنده خدا داره رو می گرده آخر سر هم خود
آرایشگر به داد طرف می رسه و یه مدل بهش پیشنهاد می کنه و اونم قبول می کنه!!
ساعت 3 می رسه خونه... بعد شروع می کنه به آرایش کردن...!
بعد از پوشیدن لباس که خیلی محتاطانه صورت می گیره( که مدل موهاش خراب نشه) یه عکس یادگاری از چهره ی زیباش می گیره که بعدا به نامزد آینده اش نشون بده!!
ساعت 8 عروسی شروع می شه...یه جوری راه می افته که نیم ساعت زودتر اونجا باشه!


عروسی رفتن پسرها

اگر دو، سه هفته قبل بهشون بگی یا دو، سه ساعت قبل هیچ فرقی نمی کنه!!
روز عروسی، ساعت 12 ظهر از خواب بیدار می شه... خیلی خونسرد و ریلکس! صبحانه خورده و تمام برنامه های تلویزیون رو می بینه!
ساعت 6 بعد از ظهر، اون هم حتما با تغییر جو خونه که همه دارن حاضر می شن یادش می افته که بعله...عروسی دعوتیم..!
بعد از خبر دار شدن انگار که برق گرفته باشنش...! می پره تو حموم...
توی حموم از هولش، صورتشم با تیغ می بره...!!( بستگی به عمق بریدن داره، ممکنه مجبور بشه با همون چسب زخم بره عروسی!)
ریش هاش زده نزده( نصف بیشترو تو صورتش جا می زاره!!)از حموم می یاد بیرون...
ساعت 6:30 بعد از ظهره...هنوز تصمیم نگرفته چه تیپی بزنه، رسمی باشه یا اسپرت...!
تازه یادش می افته که پیرهنشو که الان خیلی به اون شلوارش می یاد اتو نکرده! شلوارشم که نگاه می کنه می بینه چند روز پیش درزش پاره شده بوده و یادش رفته بوده که بگه بدوزن..!!
کلی فحش و بد و بیراه به همه می ده که چرا بهش اهمیت نمی دن و پیرهنشو تو کمد لباساش بوده رو پیدا نکردن و اتو نکردن و شلوارشو چرا از علم غیبشون استفاده نکرد که بدونن که نیاز به دوختن داره...!
خلاصه...بالاخره یه لباس مناسب با کلی هول هول کردن پیدا می کنند و می پوشه(البته اگر نیاز بود که حتما به کمد لباس پدر و بردار هم دستبرد می زنه!!)ساعت 8 شب عروسی شروع می شه، ساعت 9:30 شب به شام عروسی می رسه..! البته اگر از عجله ی زیادش، توی راه تصادف نکرده باشه دیر تر از این به عروسی نمی رسه

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 تير 1392برچسب:, توسط یوسف |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.